سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در فراسوی نگاه تبدارم، هنوز بارقه های سپید امید را به همراه دارم و هنوز هم بی قرار و بی تابم از اینکه ترانه های نگفته به همراه دارم...

پاییز 85 - .:. یاغی ترین .:.
151860 :کل بازدیدها
1 :بازدید امروز
:طراح قالب

بانوی بی پنجره

آرشیو
زمستان 84
بهار 85
تابستان 85
پاییز 85
زمستان 85
بهار 1386
تابستان 1386
پاییز 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387

دوستان








ماندن ... رفتن ...

درود ...

پرسید :

    - می مانی ... تا آخر ... ؟؟؟

آهی کشیدم ... نگاهی کردم ...

دلم نیامد بگویم که من هم روزی میروم ... بعد از همه ماندن ها ...

تابعد ...


نویسنده : محمد رضا وحیدی - 85/9/14 10:21 ع

لبریز ... از تو ... با تو ...

درود

میشه که از تو شروع کرد

میشه که با تو شروع کرد

.........................

من پر از , از تو نوشتن

من پر از با تو نوشتن

من پر از وسوسه تو

واسه تا ابد نوشتن

من پر از بی تو شکستن

من پر از با تو شکفتن

من پر از بی تو سرودن

من پر از با تو نمردن

من پر از طلوع از تو

من پر از غروب بی تو

با تو بودن زنده بودن

واسه لمس یک بهونه

حک تصویر نگاهت

روی قاب این زمونه

.......................

میشه که از تو تموم کرد

میشه که با تو تموم کرد ...

 

 

 

تابعد ...


نویسنده : محمد رضا وحیدی - 85/9/4 1:34 ع

روزهای پر خاطره من

درود ...

و این  روزها سبکبالم

و حسی سپید در درونم به جریان افتاده است و روحم را نوازش میدهد

و من دوباره زاده شدم ... همین چند شب پیش ...

زاده شدم تا حس کنم تمام مهربانی هایی را که کمتر لمس کرده ام

زاده شدم تا اول زندگی کنم و سپس بمیرم

زاده شدم تا هر صبح با سلامی طلوع و با خاطرات خوش نیمه شب های گذشته غروب کنم

زاده شدم تا ترنم رقص ستاره ها را در کهکشان بی نهایت خوشبختی حس کنم

زاده شدم به بهانه ایی ... و به همین بهانه هم زنده خواهم ماند ...

 

**********************

 

بانوی بی پنجره

تشکر واژه حقیری است در قدردانی از هنرمندی که خانه ام را به هنر خویش آراسته است.

چه می توانم گفت در سپاس از بانوی بی پنجره ای که زیباترین پنجره ها را بر این دیوار زده است.باز هم قاموس واژه های سپاسگزاریم را مرور می کنم:

 متشکرم ... ممنونم ... سپاسگزارم ... و ... فقر در واژه ها بیداد می کند ... سکوت می کنم

قالبی که زینت بخش وبلاگ یاغی ترین شده است آخرین اثر هنری هنرمند شاعر " خانم اعظم ابراهیمی " می باشد

 

تابعد ...

 


نویسنده : محمد رضا وحیدی - 85/8/16 9:5 ع

رقص مرگ برگ

« رقص مرگ برگ »

 دلم می خواهد قبل از سقوطش کمی درد دل کنم

بگویمش چرا ؟؟؟

درست است که رنگت عوض شده است و چروکیده ایی ...

ولی از چشمانم هنوز سقوط نکردی که می خواهی ... سقوط کنی

بگویمش که پس از سقوط له خواهی شد ...

آنقدر له خواهی شد که دیگر متلاشی شدن آروزی توست

شاید که حتی تو را بسوزانند

و بعد از چندی ...

      ـ شاهد رقص مرگ برگ بودم

         ـ آرام بر زمین بوسه زد ...

 

 

تابعد ...


نویسنده : محمد رضا وحیدی - 85/7/13 2:14 ع